دشواری تعریف فرهنگ، موجب صدور گزاره‌هایی مربوط و نامربوط نسبت به مقوله فرهنگ می‌گردد.

اخیراً برخی از صاحبنظران، برای حل مشکل تعریف فرهنگ، گفته‌اند که فرهنگ همان زندگی است! و مگر زندگی را می‌توان تعریف کرد؟!

اما از آنجا که زندگی ملموس‌تر است، درک همدلانه‌تری از آن داریم؛ هرچند تعریف زندگی همچون تعریف فرهنگ، کاری است بس دشوار! چرا که زندگی علی‌الدوام در تغییر و دگرگونی است و شما نمی‌توانید چیزی را که «قرار» ندارد به تحدید و تعریف درآورید.

اما علم و فن و رومه و کتاب و سینما و نمایش و موسیقی و شعر و ادب و هنر و آواز و رقص و سرود و مسجد و محراب و حسینیه و زینبیه و قدمگاه و زیارتگاه و . زندگی است همچون صدها نماد و نمود و جلوه و تجلی دیگر از زندگی!

پس حسرت و شیون دوستان از فرهنگ و فرهنگ انقلاب و انقلاب فرهنگی، از چیست؟! از همان تعریف دشوار فرهنگ و صدور گزاره‌های مربوط و نامربوط نسبت به فرهنگ و «ندیدن» نسبت فرهنگ و زندگی!

آری می‌توان تصوری از مقاطع فرهنگی در اکنون و «فردای زندگی فرهنگی» از «دیروز زندگی فرهنگی» ترسیم کرد و سپس از زوایای مختلف از آن گزاره تهیه کرد و گفت فرهنگ سازمانی جهاددانشگاهی نسبت به فرهنگی سازمانی سایر نهادها «برتر» بود و فرهنگ سازمانی دانشگاه بخشی از فرهنگ جامعه غربی بود و .

اما این نحو داد و ستد با زندگی یا فرهنگ، مشکل جهاد را حل نمی‌کند و فرهنگ سازمانی «جهاد» بخشی از فرهنگ جامعه ایران است؛ اگر این گسترش و بالندگی و شکوفایی دارد آن هم می‌شکوفد و می‌بالد و تناور می‌گردد و الا با قبض زندگی و فروکاستی آن، فرهنگ نمی‌شکوفد و نمی‌بالد و نمی‌گسترد و تقاضا نمی‌آفرید و نیاز برنمی‌آورد و .

و این ربط مستقیمی با فرهنگ دیگران ندارد گو اینکه شما علی‌الدوام بنویسید و فریاد برآورید که هدف سازمان شما «رشد و اعتلای فرهنگ اصیل اسلام و مبارزه با مظاهر منحط فرهنگ غربی است» و اساسنامه به اساسنامه محمل ببندید و کجاوه بگذارید و این شعار را «عروس حجله» نمایید!

در نیم قرن اخیر سه کس در این میدان، به میدان آمدند و چراغی روشن کردند بر بام این فلات ناهموار یعنی ایران!

اول مرحوم علامه طباطبایی (ره):

او با نگاهی فلسفی ـ عرفانی ـ وحیانی، سرچشمه‌های تولید علوم انسانی را به اعتبار زندگی، بازنگریست و مجدداً صورت‌بندی کرد و این مباحث را در میان سایر مقولات عقلی و نظری و فلسفی قرار داد. او نشان داد برای داشتن فرهنگی از آن زندگی و مختص ایران، باید این «بن‌مایه»های فکری را پی گرفت!

دوم حضرت امام خمینی (ره):

او با نگاهی عرفانی ـ فقهی «علوم انسانی»های جدیدی را عرضه کرد و به شاگردانش آموخت: مثل نظریه ولایت فقیه! او بعدها با به دست گرفتن قدرت ملی و در اختیار داشتن ظرفیتهای عقلی و فکری و ی و . مردم، خواستار مقابله با علوم انسانی‌های موجود و فرهنگ غربی شد.

سوم متفکر شهید مرحوم آیت‌الله مطهری:

او با یک اندیشه تحلیلی فلسفی بسیار گسترده و قوی، باز ترکیبی‌های فراوانی از اندیشه‌ای علامه طباطبایی و امام خمینی و سایر اعجوبه‌های فرهنگی این سرزمین، بوجود آورد و نشر داد.

اما امروز بر همه مبرهن است که راه اصلی در ساحتهای فکری و اندیشگی و نخبگانی در حوزه فرهنگ و زندگی همان راه علامه طباطبایی است! تأکید می‌کنم که در «حوزه فرهنگ و زندگی»!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[مطلب ادامه خواهد داشت]

فرهنگ ,زندگی ,تعریف ,فرهنگی ,سازمانی ,نسبت ,علامه طباطبایی ,فرهنگ سازمانی ,تعریف فرهنگ، ,امام خمینی ,فرهنگ غربی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تـرجـمه‌های کیارش تلفن و بخاری های استوک خارجی قالیشویی در اصفهان | خلیج فارس تدوین ایران نتورک سایت تفریحی ورتکس ممبر ارزان و ممبر فیک و واقعی پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان